سلام بچهها!
یه موضوعی که این روزا زیاد شنیده میشه، بحث استرس و نگرانیه که بعضیها با وجود گشت ارشاد یا موقع رعایت نکردن قوانین پوشش حس میکنن. خیلیا میگن «چرا اینقدر استرس داریم؟ چرا نباید راحت باشیم؟»
بذارین این قضیه رو یه کم باز کنیم و ببینیم داستان از چه قراره.
راستش رو بخواین، اول از همه باید قبول کنیم که اگه برخورد گشت ارشاد یا هر برخورد مشابهی، غیرانسانی، بیاحترامی یا غیرمنصفانه باشه، خب معلومه که استرس و نگرانی به وجود میاد و این استرس کاملاً به جاست. هیچکس نمیتونه بگه استرس داشتن در مقابل یه برخورد بد، چیز عجیبییه. اونجاست که حق با کساییه که این برخورد بد رو دیدن، کسی نمیتونه منکر این باشه که رفتار محترمانه و انسانی حق ماست.
حالا فرض کنین قضیه فرق کنه. فرض کنین شما دارید یه کاری رو انجام میدید که میدونید خلاف قانون کشورتونه.
مثلا تو خیابون دارید با سرعت خیلی بالا رانندگی میکنید درحالی که قانون حداکثر سرعت رو تعیین کرده. یا مثلا از جایی رد میشید و میدونید دوربین اونجا هست و شما مراقبت میکنی.
تو این حالت، چه حسی دارید؟ احتمالاً یه جور استرس و نگرانی دارید که نکنه گیر بیفتید، نکنه جریمه بشید، نکنه پلیس جلوتون رو بگیره.
این استرس، از کجا میاد؟
شکستن قانون = استرس!
این یه معادله سادهست که انسانی که آشکارا داره قانون یه محدودهای رو نادیده میگیره یه جورایی استرس و نگرانی همراهش باشه، این یه چیز کاملاً طبیعیه، اگه یه قانون رو زیر پا بذارید، این نگرانی و استرس طبیعیه که «نکنه گیر بیفتم» و چنین حسی به جا و درست هست چون تو داری قانون شکنی میکنی و بایدم احساس استرس داشته باشی چون زیر پا گذاشتن هر قانونی نیاز به پاسخگویی داره.
حالا چرا بعضیها این استرس رو که موقع انجام کار خلاف قانون یا نقض قوانین پوشش دارن، عجیب میدونن؟ این مثل اینه که کسی که داره خلاف میکنه، انتظار نداشته باشه که اگه گیر افتاد، استرس داشته باشه!
البته، اگه کسی بگه «من قبول دارم این کارم خلافه، استرسش رو هم قبول میکنم، و اگه گیر افتادم هم مشکلی ندارم»، خب این یه حرف دیگهست. این یعنی طرف میدونه داره چیکار میکنه و مسئولیتش رو هم پذیرفته و اینجاست که یه فرد کاملا قانون شکن هستید.
اگه کسی با خودِ قانون مشکل داره و فکر میکنه پوشش یا هر چیز دیگهای باید طور دیگهای باشه، این یه بحث کاملاً جداگانهست. میشه درباره منطق و درستی خودِ قانون صحبت کرد. اینکه چرا یه قانون باید این شکلی باشه یا نباشه، یه بحث مفصله که میشه جداگانه بهش پرداخت.
اتفاقاً این خیلی هم خوبه که آدمها به قوانین فکر کنن و اگه مشکلی میبینن، حرف بزنن.
اما تا وقتی که یه قانونی وجود داره، شکستن اون قانون و بعدش هم شکایت از استرسی که به خاطر شکستن قانون داری، یه جورایی جور در نمیاد. این مثل اینه که بدونی جریمه رانندگی چقدره، ولی باز هم تخلف کنی و بعدش بگی «چرا جریمه شدم؟!»
این استرس، در واقع نتیجهی مستقیمِ زیر پا گذاشتنِ همون قانونه.
استرس و نگرانی داشتن موقعی که داریم قانونی رو زیر پا میزاریم، یه چیز عادیه. اگه با خودِ قانون مشکل داریم، باید درباره نقد خودِ قانون حرف بزنیم، نه اینکه از استرسِ ناشی از شکستنِ قانون متعجب بشیم.
مطلبی که خوندید برگرفته از یکی از پادکستهای استاد خوشمنظر، به اسم “استرس گشت ارشاد” هستش …
در ادامه میتونین این پادکست رو بشنوید و توضیحات بیشتر رو در دوره دنیای بدون گشت ارشاد؟! دنبال کنید.