سلام به روی ماهت رفیق!
ممنون که تا اینجا با ما همراه بودی و چشمهای قشنگت رو مهمون این چند خطی که قراره از فرعونی حرف بزنیم که همیشه کنارمون بوده و حضورشو حس نکردیم میکنی.
شاید این سوال مثل خوره افتاده باشه به جونت که چطور ممکنه مسئولین کشور اینقدر راحت و بیپروا، سفره مردم رو نشونه بگیرن و هرچی هست و نیست رو بالا بکشن؟ چطور میتونن این اختلاسها و مشکلات کمرشکن رو رقم بزنن و آب از آب تکون نخوره؟ اینجاست که ردپای فساد اداری رو میبینیم…
اگه دنبال جواب این سوالها هستی، دقیقاً جای درستی اومدی! جواب، همینجاست، زیر همین خطوطی که داری میخونی!
حتماً داستان اون پسر شتردزد رو شنیدی؛ همون حکایت معروف که میگه: «پسرک هنوز کوچک بود که روزی از خانه همسایهشان یک تخم مرغ دزدید و آورد و داد به مادرش. مادر بیآنکه از زشتی این کار چیزی به پسرش بگوید، آن را گرفت. پسرک به این وضع عادت کرد… در شهر پادشاهی بود که شترهای زیادی داشت، چشمش به یک شتر افتاد و…» و بقیهاش رو خودت بهتر میدونی. یه تخم مرغ کوچولو که تهش شد یه شتر بزرگ! این هم مسیریه که بعدها اسمش رو میذاریم؛ فساد اداری در ابعاد بزرگ…
اما نگران نباش، قرار نیست همینجوری سرگردون بمونیم. استاد خوشمنظر، مثل همیشه با بیان شیوا و دلنشین، قراره گره از کارمون باز کنن و به این سوالهای مهم جواب بدن. پس بیا که کلی حرف داریم با هم، حرفایی از جنس خودمون و دغدغههای این روزهامون.
حالا بیا یکم با خودمون روراست و صادق باشیم. فرض کن یه امتحان مهم تو مدرسه داری و دوست صمیمیت با آب و تاب میاد میگه: «ببین! من سوالای امتحان رو فهمیدم!» واکنش تو چیه؟
با اخم و ناراحتی میگی: «وای! چقدر کار بدی کردی، اصلاً به کسی نگو اینو به نظرم!» یا با یه لبخند پهن از بناگوش در رفته، یه چشمک میزنی و میگی: «حاجی دمت گرم! بگو ببینم چی داری تو چنته؟ عوضش منم فلان جا مسئولیتی دارم، مثلاً اسم تو رو رد میکنم تو فلان لیست، یا یه پارتی بازی کوچولو برات میکنم!»
کدوم یکی رو انجام میدیم معمولاً؟ نه، منصفانه به خودت جواب بده، کسی نمیشنوه که! خودت باش با خودت. میبینی که تو اون لحظه داری یه حساب و کتاب کوچولو میکنی، سبک سنگین میکنی که آیا این «بلیطی» که دارم الان خرج میکنم، میارزه یا نه. خیلی کم پیش میاد که همون اول کار بگیم: «این چه کاری بود کردی رفیق؟!» درسته؟
حالا بیا همین رو تعمیم بدیم به اون مسئولین، نمایندهها و… که میبینیم. اونا در واقع نسخههای بزرگ شدهی من و تو هستن. منی که حاضرم یه حرکت به ظاهر ساده مثل تقلب رو تو مدرسه انجام بدم، وقتی زورم بیشتر شه، قدرتم اوج بگیره و بتونم کارهای بزرگتری بکنم، از رانت و ارتباط و هرچیزی که دستم رو بگیره، باز هم استفاده میکنم.
یا یه مثال دیگه بزنیم: همین الان خیلی از مردم که از وضعیت اقتصادی ناله میکنن و خب راستش رو بخوایم، به حق هم ناله میکنن اما خودشون چطور رفتار میکنن؟ آقا مثلاً یه عده از مردم میرن با «ارز مسافرتی»، پاسپورت اجاره میکنن و… بعد اون ارز رو میگیرن و میرن تو بازار آزاد میفروشن. الان این چه تاثیری میذاره تو اقتصاد کشور؟
ببین رفیق، تو اینقدر زور داری که بتونی این کار خلاف رو انجام بدی.
داری به اندازه سهم خودت، اخلال در نظام پولی کشور ایجاد میکنی. بعد همین آدما، شاکی و گلهمند از مسئولین اقتصادی و… هستن. خب تهش اینه که ریشه هرچیزی از یه اتفاق کوچیک شروع میشه اگه کسی که این کارهارو میکنه هم تو همون سطح، قدرت بیشتری داشت، احتمالاً همین حرکت رو حتی با ابعاد بزرگتر انجام میداد ؛ همون فساد اداری خودمون…
متنی که خوندید برگرفته از چهارمین قسمت آلبوم صوتی “من و انقلاب” به اسم “مصر” از استاد خوش منظر بود…
تو قسمت بعد میخوایم با همدیگه به جواب این سوال برسیم که چرا بعد از چهل سال هنوز انقد مشکلات تو این جامعه است؟! اگر سوال توهم هست پس تو پادکست «عقب رانده شده» منتطر نگاه گرمت هستم…